او بیش از هر چیز خود را یک مدرس بازیگری میداند اما انگار سهمش از تمام نقشهایی که در فیلمنامههای کشورمان نوشته میشود شخصیتهای تاریخی بوده و بس! او تاکنون در آثاری مانند ابراهیم خلیلالله، ولایت عشق و ستاره خضرا بازی کرده که این روزها او را در مجموعه مختارنامه میبینیم. او در مختارنامه نقش عبدالله بن مطیع را بازی کرده است. درباره این نقش با او گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
- آقای صادقی در این سالهایی که به ایران بازگشتهاید، فقط در مجموعههای تاریخی بازی کردهاید. این انتخاب شماست؟
به کارهای فاخر و بازی به سبک کلاسیک که در اروپا به اصطلاح به آن آثار شکسپیری میگویند، علاقه خاصی داشتهام. یادم هست مدتی که به مدرسه بازیگری مایزنر میرفتم، شبها در جلسات تمرین گروهی به مدیریت رابرت گوبتی، حضور پیدا میکردم که خارج از برنامه تدریس مؤسسه دور هم جمع میشدند و آثار شکسپیر را تمرین میکردند. وقتی کارهای روزانه به اتمام میرسید، شبها مینشستم در ردیف اول سالن تمرین و ساعتها تمرین این گروه را که یکی از گروههای ممتاز اجرای نمایشهای شکسپیری بودند تماشا میکردم. حتی بارها شده بود که وقتی میزان علاقه مرا میدیدند، میپرسیدند که چرا مشارکت نمیکنم. اما نمایشهای شکسپیری زبان پیچیده و دشواری دارد و تردید داشتم که بتوانم از پس آن بربیایم ولی تمام اجزای رفتاری و گفتاری و نوع آمادهسازی نمایشها را زیر نظر داشتم و بسیار لذت میبردم و گاهی هم بخش کوتاهی از نمایش را با آنها تمرین میکردم و بسیار محدود در کارشان مشارکت میکردم.
من همیشه بازی در سبکهای مختلف را دوست داشتهام و بیشتر از آنکه نیتم بازیگری باشد، دوست داشتم بازیگری را در مکاتب مختلف و به شیوههای متنوع آموزش ببینم. آن طرف دنیا بازیگری غالبا شیوهگرا بوده و من چند دوره از شیوههای مختلف را به شکل تئوری و عملی گذراندم. این علاقه تا زمانی که به کشور برگشتم و تا امروز همچنان در من وجود دارد. من وقتی به ایران آمدم قصدم بازیگری نبود، اصولا کارم آموزش دروس تخصصی سینما در زمینه بازیگری و کارگردانی بود و برای بازی، هیچ برنامهای نداشتم اما بهدلیل ارتباطی که با جامعه تولید فیلم داشتم، خیلی زود به این سمت هم جذب شدم. به عبارتی این علاقه به بازی در کارهای فاخر از زمانهای دور در من ایجاد شده بود و وقتی یکی دو نقش تاریخی بازی کردم مورد توجه دوستان قرارگرفت، چرا که بعد از آن همواره برای بازی در چنین آثاری دعوت شدهام. البته خودم هم استقبال میکنم. چون دوست دارم در قالب شخصیتهای واقعی در تاریخ قرار بگیرم؛ شخصیتهایی که زمانی و مکانی دور از من زندگی میکردهاند. دوست دارم زندگی این افراد را ولو به شکلی بسیار محدود تجربه بکنم.
- چطور تجربهای است؟
تجربه منحصر به فردی است؛ احساس میکنید که در قالب کسی قرار گرفتهاید که در گذشته دور با مختصات همان دوران، شرایط زمانی، مکانی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... زندگی میکرده و در معرض تصمیمهای بسیار مهم و سرنوشتسازی
قرار داشته؛ بنابراین باید پیدا کنید که او چگونه تصمیم میگرفته، چه میگفته، چه میکرده و اصولا چگونه زندگی میکرده است. این تجربه بسیار خاص است بهخصوص زمانی که بازیگر وارد مرحله تحقیق و آمادهسازی نقش میشود. فکر میکنم این کنجکاوی من برای قرار گرفتن در قالب شخصیتهای تاریخی و علاقهام به متدهای مختلف بازیگری که هر دو در گذشتههای دور ریشه دارند، سبب شده که همیشه نقشی در آثار تاریخی برعهدهام بگذارند و من هم با علاقه بازی کنم. یکی از دوستان میگفت: تو در تاریخ چیزی جا گذاشتهای که همیشه در آثار تاریخی بازی میکنی؟ نمیدانم اگر هم اینطور است خودم چیزی نمیدانم. اما فکر میکنم این اتفاق نتیجه یک علاقه متقابل بوده؛ هم علاقه من به بازی در نقشهای تاریخی و هم علاقه دوستانی که آثار تاریخی میسازند، برای حضور من در این نقشها.
- در شیوههایی که شما آموزش دیدهاید به بازیگری حسی هم توجه میشد؟ از این بابت میپرسم که شما همیشه در نقشها بازی احساسی ارائه کردهاید.
ما براساس شیوهگرایی کار میکردیم که بسیار مبتنی بر حس است؛ به عبارتی بازیگر به شیوههای مختلف خودش را به لحاظ درونی برای ایفای نقش آماده میکند. من بازیگری شیوهگرا را در چند مدرسه مختلف از جمله مدرسه مایزنر و استیلاوسکی، تمرین کردهام و هم بهصورت تئوری و هم بهصورت عملی به جزئیات آن آشنایی دقیق دارم و بیشترین میزان آشنایی من با بازی، مبتنی بر احساسات بازیگر است.
استیلاوسکی، ادلر و سن فورد مایزنر، همه اساتید بازیگری مبتنی برشیوهگرایی هستند و در تمامی آنها شیوههایی برای آماده شدن بازیگر به لحاظ حسی آموزش داده میشود. زمانی که من در این زمینه تحصیل میکردم مایزنر بیشتر از 90سال سن داشت. وقتی از نیویورک به کارگاه ما میآمد آنقدر گوشهایش سنگین بود که دستیارانش که سالهای بسیار با او کار کرده بودند، زیر گوشش توضیح میدادند که چه اتفاقی در حال وقوع است. او اصلا این توانایی را نداشت که مشارکت فعال داشته باشد. این استاد بازیگری در ایران چندان شناخته شده نیست به همین دلیل درصدد هستم چند کتاب ترجمه و تالیفی درباره ایشان را به چاپ برسانم. یا خانم ادلر هم به همین ترتیب، او هم آن زمان بیش از 90سال سن داشت. گاهی سمینارهایی در زمینه بازیگری ترتیب میدادند که من در یکی از این سمینارها شرکت کردم. اینها افراد کلیدی بازیگری متدیک بودند که در آن دوران یعنی 17 یا 18سال پیش دیگر به انتهای دوران فعالیتشان رسیده بودند. اما مدارس و سبک بازیگری آنها همچنان رایج بود و هست؛ چرا که همین حالا در آمریکای شمالی همه بازیگران بهصورت یکدست بازیگران شیوهگرا یا بازیگران متد هستند.
- عبدالله بن مطیع را چطور پیدا کردید، چقدر با او آشنا شدید و چطور نقشش را بازی کردید؟
مختارنامه بیشتر به جنبههای سیاسی زندگی بن مطیع پرداخته است. ما درباره زندگی شخصی او چیز زیادی در این مجموعه نمیبینیم. بیشتر وجه سیاسی عمومی این فرد را در انظار عمومی و حکومتی آن دوران شاهد هستیم و نمیدانیم او در خلوت چگونه انسانی است. آن زمان من این مسئله را با آقای میرباقری در میان گذاشتم و ایشان این لطف را داشتند که کمی به این مسئله بپردازند و دیالوگهایی را به نقش اضافه کردند و تدابیری اندیشیدند که این شخصیت کمی ملموستر شود.
مختارنامه مجموعه بسیار ارزشمندی است و من خوشحالم که یکی از اعضای این گروه بودهام و در آن بازی کردهام. اما اگر قرار باشد درباره عبدالله بن مطیع یا بیشتر شخصیتهایی که در این مجموعه حضور داشتهاند صحبت کنیم، با محدودیتهایی مواجه میشویم چرا که تعداد شخصیتها در این مجموعه بسیار زیاد است و امکان پرداختن به همه آنها نبوده است. عملکرد شخصیتهای این مجموعه در این جهت است که مانند قطعههای یک پازل در کنار هم گذاشته شوند تا تصویر کلی شرایط سیاسی اجتماعی آن دوران را به نمایش بگذارند. امکان پرداختن به همه این شخصیتها با در نظر گرفتن ریزترین جزئیات وجود نداشته است.
- شما بهعنوان بازیگر نیازی نداشتید این جزئیات برایتان مشخص باشد؟
وقتی امکان پرداختن به این جزئیات در یک اثر نمایشی وجود ندارد، بازیگر موظف است که به شکل شخصی و حداقل در ذهنیت و احساسات خودش به این جزئیات بپردازد. من هم تا حدی که امکان داشته این کار را کردم. من شخصیتی را ساختم که الزاما تمام وجوه آن در فیلمنامه توضیح داده نشده است اما نکتهای درباره این شخصیت وجود دارد و آن هم این است که عبدالله بن مطیع در مختارنامه برجستهتر از آن چیزی است که در واقعیت بوده است؛ مثلا من وقتی برای کسب اطلاعات درباره او به منابع رجوع کردم، اطلاعات زیادی درباره او وجود نداشت. خودش در تاریخ بوده، نامش هست و میدانیم از زبیریان بوده و حکومت کوفه را در مقطع بسیار حساسی برعهده داشته اما بیش از این توضیحی درباره او در تاریخ نیامده؛ چیزی که به من بازیگر کمک کند که بتوانم او را دوباره خلق کنم؛ اینکه او کیست؟ از کجا آمده؟ چه جور آدمی بوده و... .
- به عبارتی شما برای اینکه بخواهید وجوه بیرونی و عمومی عبدالله را به نمایش بگذارید، برای خودتان جزئیاتی از این شخصیت طراحی کردید. این جزئیات چه بود؟
مثل هر نقش دیگری این جزئیات حکم کلیدهای ذهنی و خصوصی بازیگر را دارد که به آنها فکر میکند و روی آنها تمرکز میکند؛ روشهایی که بازیگر از آنها استفاده میکند تا یک نقش را بهصورت شخصیتی ملموس و واقعی ارائه کند؛ درنتیجه به این سادگی نمیتوان آنها را توضیح داد. شکافتن این موارد شاید مستلزم زمان زیادی است برای توضیح نحوه آمادهسازی نقش که در این مجال نمیگنجد.
- همکاری شما با این سریال چندسال طول کشید؟
زیاد. آنقدر که من الآن برخی از صحنهها را که میبینم یادم نمیآید کی و کجا فیلمبرداری شدهاند. چون آنقدر زمان طولانی بوده و آنقدر تنوع داشتیم که من واقعا برخی از آنها را به خاطر نمیآورم! اما چون ضبط شده و دارم آن را میبینم به این نتیجه میرسم که خب قطعا آن را بازی کردهام که الان دارد پخش میشود. در مجموع فکر میکنم 4 یا 5سالی در این مجموعه مشغول بودم، البته نه بهصورت مستمر. در این سالها بهصورت متمرکز همراه این مجموعه نبودم و بازیهایم پراکنده بود.
- و در این بازه زمانی به کارهای دیگر هم میپرداختید. درست است؟
بله. اما من بازیگر چندان پرکاری نیستم. از هر 15 یا 20 نقشی که به من پیشنهاد میشود، شاید یکی را انتخاب کنم. میانگین کار من همیشه پائین است.
- گریم چقدر به شما در اجرای این نقش کمک میکرد؟
خیلی زیاد. من به گریم و نور در زمینه بازیگری خیلی اهمیت میدهم و خیلی ارزش قائلم. وقتی نور و گریم مناسب را در اختیار من بگذارند، بسیار به شوق میآیم و با اطمینان خاطر بیشتری کار میکنم. البته خیلی چیزهای دیگر هم در یک بازی خوب نقش دارد؛ مثل لباس، تسلط کارگردان، انسجام متن، پشتیبانی تولید و... . وقتی تخصصهای مختلف در یک مجموعه نتیجه کارشان را با هم هماهنگ میکنند، در حقیقت یک تخته پرش خوب در اختیار بازیگر قرار میدهند که نقشش را به خوبی ایفا کند. اما نور و گریم ارتباط تنگاتنگی با بازیگر دارند و به هیچ عنوان نمیتوان ارتباط آنها را ندیده فرض کرد. به همین دلیل من همیشه با طراح گریم تبادل نظر میکنم و وقتی طراح دقت به خرج میدهد من خیلی لذت میبرم. همین حس را در مورد نور صحنه هم دارم.
- درباره نقش نور بیشتر توضیح میدهید؟ چون من خیلی درک نمیکنم که نور چطور میتواند در ارائه بهتر و دقیقتر از شخصیت، مثلا عبدالله مؤثر واقع شود!
در فیلمهای خوب، میبینید که در صحنههای مختلف به خاطر ساختمان صورت و فیزیک بازیگران مختلف، نور پردازی متناسب با همان صحنهها انجام میشود. نورپردازهایی که دقیق کار میکنند و در کارشان دقت و وسواس زیاد دارند حتما میدانند که یک نور عمومی و یکسان برای همه صورتها مناسب نیست. ضمن اینکه لازم است نور متناسب با حال و هوای صحنه و عکسالعملهای بازیگر باشد؛ مثلا بازیگرانی که واکنشهایشان را در چشمهایشان به نمایش میگذارند نیاز به نور مناسب دارند تا حرکت و حس چشمهایشان دیده شود یا مثلا در مورد فرم چهره؛ شکل نورپردازی و نوع نوری که به چهره بازیگر میدهند در موقعیتهای متفاوت، فرق دارد؛ همینطور نوع رنگها و نوری که به هر رنگ تابیده میشود تأثیر زیادی در نتیجه بازی یک بازیگر و حس و حال یک فیلم دارد.
- نقش شما در مختارنامه دوبله شده. این مسئله به بازی شما لطمه نزده است؟
در سریال مختارنامه، نقش تعدادی از بازیگران از جمله نقش عبدالله دوبله شده است. این نظر آقای میرباقری بود و ایشان هم قبل از این کار به ما اطلاع داده بودند که قصد دارند صدای اصلی خودمان را حذف کنند. ظاهرا در صدابرداری مشکلی وجود نداشته و ایشان این کار را برای ایجاد تنوع در این مجموعه انجام دادهاند. قصدشان این بوده از برخی شخصیتها دریافت تازهای داشته باشیم که با آنچه در گذشته از آنها دیدهایم تفاوت داشته باشد. بنابراین گریم متفاوت و دوبله شاید خواسته ایشان را تا حد بیشتری برآورده میکند. ضمن اینکه آقای میرباقری در مورد بازیگران متعددی این تصمیم را گرفتهاند؛ مثلا در همین مجموعه مختار نقش آقای شریفینیا، آقای دهقان و بسیاری دیگر دوبله شده و حتی در معصومیت از دست رفته نقش آقای تارخ را هم دوبله کرده بودند.
- این کار شما را ناراحت نمیکند؟
این کار مرا ناراحت نمیکند اما ترجیح میدهم که از صدای خودم استفاده شود، چون ارتباط ارگانیک و طبیعی بین بازیگر و صدای خودش چیز دیگری است؛ آنقدر واقعی است که در بهترین دوبلهها هم به دست نمیآید. چون به هر حال صدای یک بازیگر بهخود او تعلق دارد. حتی کاستیها و نواقص صدای یک بازیگر هم میتواند از سوی او برای بیان بهتر یک حس مورد استفاده قرار بگیرد. بنابراین من همیشه با دوبله فیلمهای ایرانی مخالف بوده و هستم و وقتی نتیجه را در مختارنامه میبینم احساس میکنم عملکرد چندان مؤثری نداشته اما به لحاظ تنوع گاهی بد نیست و خدا را شکر دوبلورهای بسیار خوبی داریم.